کد مطلب:369929 پنج شنبه 19 اسفند 1395 آمار بازدید:1387

8- وَ أَغْنِنِی وَ أَوْسِعْ عَلَیَّ فِی رِزْقِکَ، وَ لَا تَفْتِنِّی بِالنَّظَرِ
 بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

بارالها آنقدر مرا غنی بنما و از مال دنیا برخوردارم ساز كه به مردم نیاز نداشته باشم ، و روزیت را بر من وسعت بخش تا خانواده ام در گشایش باشند و مرا با نگاه و التفات به اموال ثروتمندان آزمایش منما.

این چند جمله ، به خواست خدا موضوع سخنرانی امروز است و چون در این عبارت كلمه ((غنا)) و همچنین كلمه ((وسعت رزق )) آمده و قهرا بحث غنا و فقر در میان می آید لازم است راجع به روایاتی كه درباره خوبی فقر یا بدی آن آمده و همچنین در خوبی غنا یا بدی آن روایت شده بحث شود تا شنوندگان محترم متوجه گردند كه آن فقری كه در اسلام ممدوح و پسندیده است كدام است و آنكه مذموم و ناپسند است كدام . و همچنین معلوم شود كه غنای ممدوح و پسندیده كدام است و غنا و ثروت مذموم كدام . در این باره با استفاده از روایات و اخبار، به خواست خداوند، مطلب ، در مقدمه ، لازم است عرض شود كه فقر و غنا مقول به تشكیك و دارای درجات و مراتب اند، و مدح و ذمی كه راجع به فقر و غنا شده ناظر به درجات ممدوح و مذموم آن دو است و برای بیان این مطلب معروض می گردد كه گاهی یك نفر، آنقدر فقیر و تهیدست است كه به قدر حداقل مخارج روزش را ندارد و گرسنه است ، این یك فقیر است در حد اعلای فقر. یك نفر دیگر فقیری است كه به قدر نان خالی غذا دارد، اما از سایر نعمتهایی كه در یك وعده غذا سزاوار است كه مورد استفاده باشد محروم و فاقد آنهاست . این هم یك درجه از فقر. یك درجه دیگر فقر این است كه به قدر كفاف و با یك وسعت متناسب در زندگی دارد لكن از مال بسیار محروم است . این هم یك درجه دیگر فقر است . در غنا هم عینا همین طور است : گاهی یك نفر غنی است ، یعنی در حدی كه به مردم نیاز ندارد و دست تمنایی به سوی كسی دراز نمی كند و زندگیش بالنسبه با وسعت می گذرد، این یك قسم غناست . قسمتی دیگر از غنا این است كه ذخیره غذای سالانه خود را در منزل دارد و از نظر زندگی خود و عائله اش مطمین است ، اینهم قسمتی دیگر از غنا. اما غنای سوم برای كسی است كه سرمایه دار است و اموال بسیار گرد آورده و با حرص و ولع ، علی الدوام ، در پی جمع مال و اندوختن ثروت می رود و تمام عمرش در این راه مصروف می گردد، این هم قسم سوم در امر ثروت . هر كدام از این اقسام فقر و غنا از نظر اخبار دارای معیارهایی است كه اگر افراد به آنها توجه كنند مدح و ذم فقر و غنا را به خوبی درك می نمایند.

اولین موضوعی كه در بحث فقر و غنا باید از نظر دینی مورد توجه قرار گیرد این است كه اسلام دین كار و فعالیت و آیین سعی و عمل است . تمام مردم برای تاءمین زندگی با عزت و شرافتمندانه باید از پی كار و كوشش بروند و در جامعه وجودی موثر باشند، و اگر كسانی از كار شانه خالی كنند و برای تاءمین مایحتاج زندگی خود دنبال كار نروند در اسلام ، مورد بدبینی و انزجارند.

عن ابیجعفر علیه السلام قال : قال موسی یارب ! ای عبادك ابعض الیك ؟ قال : جیفه باللیل و بطال بالنهار(161)

امام باقر (ع) فرمود كه حضرت موسی بن عمران به پیشگاه خدا عرض كرد، بارالها! كدامیك از بندگانت نزد تو بیشتر مورد بغض و بدبینی هستند؟ فرمود: آن كسی كه در شب مانند مرداری در رختخواب افتاده و در روز، عمرش در جامعه به بطالت می گذرد و كار نمی كند و می خواهد از دسترنج مردم ارتزاق نماید.

اولیای گرامی اسلام آنقدر به كار كردن مسلمانان مصر بودند و می خواستند زندگانی آنان با عزت بگذرد كه اگر در مواقعی افرادی نقص عضوی می داشتند باز هم به آنان تاكید می كردند كه از عضو سالم خود استفاده كنند و به كار اشتغال یابند. در این باره حدیثی از امام صادق (ع) است :

اءن رجلا اتاه فقال : انی لااحسن ان اعمل عملا یبدی ولا احسن ان اتجر و انا محارف محتاج ، فقال : اعمل و احمل علی راسك واستغن عن الناس (162)

مردی به حضور امام صادق (ع) آمد و گفت : یا بن رسول الله ! من انسانی هستم كه نمی توانم با دستم كار كنم - گویی دستش عیبی داشته كه فاقد قدرت كار بوده - و سرمایه ای هم ندارم كه تجارت كنم و نیازمند و محتاجم . حضرت دید كه سروگردن او سالم است . فرمود عمل كن ، كار كن و كالا را با سر خود حمل نما و از مردم بی نیاز باش .

قال علی علیه السلام : ان یكن الشغل مجهده فاتصال الفراغ مفسده (163)

علی (ع) فرموده : اگر تن دادن به شغل مایه زحمت و تعب است بیكاری دائم نیز باعث نادرستی و فساد است .

عن النبی ثای اله علیه و آله و سلم قال : ملعون من القی كله علی الناس (164)

رسول اكرم فرموده است : رانده و مطرود درگاه باری تعالی است آن كسی كه بار زندگی خود را بر دوش دگران بیفكند و بخواهد از دسترنج مردم ارتزاق نماید.

به موجب روایات بسیاری كه رسیده است ، ائمه معصومین علیهم السلام خود كار می كردند و در اراضی زراعی سعی و كوشش می نمودند تا نانی از راه كشاورزی به دست آورند. علاوه بر اینكه خودشان به كار اهمیت می دادند، كارگران زحمتكش را نیز احترام بسیار می نمودند و آنان را مورد تقدیر و تشویق قرار می دادند.

روی انس بن مالك ان رسول الله صلی الله علیه و آله لما اقبل من غروه تبوك استقبله سعد الانصاری فصافحه النبی (ص ) ثم قال له : ما هذا الذی اكنب یدیك . قال : یا رسول الله ! اضرب بالمرو المسحاه فانفقه علی عیالی . فقبل یده رسول الله (ص ) و قال هذه ید لا تمسها النار(165)

انس بن مالك می گوید: موقعی كه رسول اكرم از جنگ تبوك مراجعت می كرد، سعد انصاری به استقبال آمد. حضرت با او مصافحه كرد و دست سعد را زبر و خشن دید. فرمود چه صدمه و آسیبی به دستت رسیده است . عرض كرد: یا رسول الله من با وسایل كشاورزی كار می كنم و درآمدم را خرج معاش خانواده ام می نمایم .

رسول اكرم دست او را بوسید و فرمود: این دستی است كه آتش با آن تماس پیدا نمی كند.

اگر كسی آماده كار كردن هست ، لكن به علت فرسودگی و ضعف شدید یا بیماری ، قدرت كار ندارد و حداقل امرار معاش و سد جوع در دسترس نیست ، او فقیر و گرسنه است و این فقر بی اندازه مذموم است زیرا چنین فقری ممكن است آدمی را به گناه و ناپاكی ، به دزدی و تجاوز به اموال مردم ، یا به كفرگویی و اسائه به مقام مقدس باری تعالی وادار نماید. این فقر در نظر اسلام بسیار مذموم است و در این باره روایات بسیاری رسیده ، از آن جمله است :

الفقر سواد الوجه فی الدارین (166)

اینچنین فقر، روسیاهی در دنیا و آخرت است .

كاد الفقر ان یكون كفرا(167)

این قبیل فقرها ممكن است به كفر و بی دینی منجر گردد.

عن علی علیه السلام قال : الفقر یخرس الفطن عن حجته ، والمقل غریب فی بلدیه (168)

علی (ع) فرموده است : انسانی كه فقیر است در مقام استدلال ، زبانش بند می آید، و افراد كم بضاعت در بلد خود همانند غربیان زندگی می كنند.

این فقر است كه نبی اكرم درباره آن فرموده است :

اللهم انی اعوذبك من الكفر والفقر. فقال رجل : ایعدلان ؟ قال : نعم (169)

رسول اكرم فرمود: بارالها! من از كفر و از فقر به تو پناه می برم . مردی كه این جمله را از حضرت شنید عرض كرد: یا رسول الله ! آیا كفر و فقر، معادل یكدیگرند؟ حضرت در پاسخ فرمود: بلی .

خلاصه اینكه فقری كه آدمی فاقد حداقل زندگی باشد و نتواند سد جوع نماید بسیار مذموم است و آدمی را در خطر گناهان دنیوی و اخروی می اندازد و روایات در این باره بسیار آمده كه بعضی از آنها مذكور افتاد.

فقر ممدوح كه در روایات آمده آن فقری است كه انسان به قدر كفاف و آن مقداری كه برای خود و خانواده اش لازم است و كفایت می كند واجد باشد و این زندگی كه هم آبرو محفوظ است و هم اسیر ثروتمندی و سرمایه داری نیست آنقدر محبوب رسول اكرم بود كه دعا می كرد و می گفت :

اللهم اجعل قوت آل محمد كفافا(170)

پیغمبر می فرمود: خوشا به حال آن كسانی كه اسلام آورده و معاش او به قدر كفاف باشد، یعنی درآمدش برای زندگیش وافی و كافی باشد.

رسول اكرم با جمعی در بیابان به كسی كه شترانی را به چرا برده بود و تحت مراقبت داشت گذر كردند؟ حضرت از او درخواست نمود كه مقداری شیر بدهد كه آنان بنوشند. جواب داد: شیری كه در پستان شتران است برای صبح است و آنچه دوشیده ایم و در ظرف است برای شب ، و خلاصه ، به حضرت جواب مثبت نداد. پیغمبر اكرم درباره او دعا كرد، گفت :

اللهم اكثر ماله و ولده (171)

بارالها! مال و فرزندان او را بسیار گردان .

بعد از آنجا گذشتند و به كسی رسیدند كه به چراندن گوسفندان اشتغال داشت . برای گرفتن شیر، نزد او فرستاده . آن مرد رفت و آنچه در پستانهای گوسفندان بود دوشید و آنچه را هم كه در دست داشت نیز آورد و به حضرت تقدیم نمود و بعد هم گوسفندی آورد و گفت : اینها چیزی بود كه در نزد من بود و اگر میل داری باز زیادتر كنم .

قال رسول الله : اللهم ارزقه الكفاف

پیغمبر درباره او دعا كرد و گفت : بار الها! به او به قدر كفاف عنایت بفرما.

فقال لع بعض اصحابه ، یا رسول الله : دعوت للذی ردك بدعا عامتنا نحبه و دعوت للذی اعطاك بدعاء كلنا نكرهه . فقال : ان ما قل و كفی خیرمما كثر و الهی (172)

وقتی پیغمبر، دعای دوم را درباره مردی كه صاحب گوسفندان بود نمود بعضی از اصحاب گفتند: یا رسول الله ! درباره آن كسی كه شما را رد كرد دعایی نموده ای كه تمام ما آن دعا را دوست داریم ، و درباره كسی كه به شما اعطای شیر نموده دعایی فرمودی كه هیچیك از ما به آن دعا میل نداریم . حضرت فرمود: آنچه كم باشد و امر زندگی را كفایت كند بهتر از مال بسیار است كه آدمی را غافل كند و انسان را از مسیر فضیلت منحرف نماید.

غنا نیز مانند فقر، درجات و مراتبی دارد، بعضی از آنها در روایات ، ممدوح شناخته شده و بعضی از آنها مذموم . یكی از روایاتی كه غنا را ممدوح شناخته این حدیث است كه از رسول اكرم نقل شده :

نعم العون علی تقوی الله الغنی (173)

غنا برای پیمودن راه تقوا یار و مدد كار خوبی است .

عن ابیعبد الله علیه السلام قال : سلوا الله الغنی فی الدنیا و العافیه و فی الاخره المغفره و الجنه (174)

امام صادق (ع) فرمود: از خدا در دنیا غنا و عافیت را بخواهید و در آخرت مغفرت و بهشت را.

امام صادق (ع) فرموده است :

خمس من لم تكن فیه لم یتهنا بالعیش : الصحه و الامن والغنی والقناعه و الانیس الموافق (175)

پنج چیز است كه اگر كسی آنها را نداشته باشد عیش و زندگی گوارا ندارد:

سلامت تن ، امنیت ، غنا و تمكن ، قناعت ، و همسر موافق .

غنای مذموم آن تمكن و ثروتی است كه آدمی را به سركشی و طغیان وا دارد، غرور و مستی بیاورد، به مقدسات الهی بی اعتنا شود، و به بندگان تهیدست خدا تكبر بفروشد و خلاصه اینكه مسیر انسانی را از آدمی سلب كند. قرآن شریف در این باره می فرماید:

كلا، ان الانسان لیطغی ان راه استغنی (176)

آدمی وقتی خود را مستغنی و بی نیاز ببیند و تمكن مالی در خویشتن بیابد به سركشی و طغیان می گراید.

عن علی علیه السلام قال : استعینوا بالله من سكره الغنی فان له سكره بعیده الافاقه (177)

علی (ع) می فرمود: از مستی غنا و ثروت به خدا پناه ببرید كه مستی ثروت بسیار دیر برطرف می شود.

امام سجاد (ع) در جمله اولی كه موضوع بحث امروز است از پیشگاه الهی درخواست غنا و تمكن مالی می نماید، او از خدا غنا می طلبد تا به خانواده های بی بضاعت كمك كند، غنا می خواهد تا یتیمان بی سرپرست را كفالت نماید، تمكن مالی تقاضا می كند تا در پرتو آن موجبات رضای الهی را فراهم آورد، غنا مسئلت می نماید تا به زندگی خانواده خود بهبود بخشد و گشایشی در گذران آنان فراهم آورد،و این مطلب از جمله دومی كه امام (ع) بعد از درخواست غنا، از پیشگاه الهی مسئلت نموده است روشن می شود:

و اوسع علی فی رزقك

بارالها! رزق خود را كه به من عطا می فرمایی وسیع گردان .

در روایات اولیای گرامی اسلام تاكید شده است كه افراد غنی و متمكن در زندگی خانواده خود سختگیر ننمایند.

عن علی بن موسی الرضا علیه السلاام قال : صاحب النعمه یجب علیه التوسعه عن عیاله (178)

حضرت رضا (ع) می فرماید: بر صاحبان نعمت واجب است كه بر عیالات خود توسعه دهند و به زندگی آنان گشایش بخشند.

عن ابیحمزه قال ، قال علی بن الحسین علیه السلام : لان ادخل السوق و معی الدراهم ابتاع به لعیالی لحما و قد قرموا احب الی من ان اعتق نسمه (179)

ابی حمزه می گوید حضرت علی بن الحسین می فرمود: اگر من داخل بازار شوم و با من چند درهم پول باشد و به وسیله آن برای خانواده خود گوشت تهیه كنم كه به آن نیاز بسیار دارند برای من این عمل محبوبتر است از اینكه بنده ای را آزاد نمایم .

عن ابن عباس رضی الله عنه قال : قال النبی صلی الله علیه و آله : من دخل السوق فاشتری تحفه فحملها علی عیاله كان كحامل صدقه الی قوم محاریف و لیبدء بالاناث قبل الذكور فانه من فرح ابنته فكانما اعتق رقبه من ولد اسمعیل (180)

عبدالله بن عباس می گوید، رسول اكرم می فرمود: هر كس داخل بازار شود و تحفه ای ، مثلا میوه ای ، بخرد و آن را برای خانواده خود بیاورد همانند صدقه ای است كه انسانی برای جمعیت محتاجی ببرد و سپس می فرمود وقتی وارد منزل می شود اول ، پیش از پسر بچه ها، از دختر بچه ها شروع كند و تحفه را به آنها بدهد. بعد از آن فرموده هر كس دختر خود را در منزل شاد كند همانند این است كه بنده ای را از فرزندان اسمعیل آزاد كرده باشد.

خلاصه اینكه اگر كسی قدرت مالی دارد و بخواهد پیوستگی خود را با مكتب اسلام و تعالیم قرآن شریف محفوظ بدارد حتما باید زندگی عائله خود را توسعه دهد و آنان را در تنگنا و مضیقه نگذارد و رسول اكرم در این باره فرموده است :

لیس منا من وسع علیه ثم قتر علی عیاله (181)

پیغمبر اكرم می فرمود: كسی كه وسعت مالی دارد و دارای تمكن است ولی بر خانواده خود سخت بگیرد و آنان را از زندگی مرفه محروم دارد از ما نیست و به ما بستگی ندارد.

امام سجاد (ع) در جمله اول دعا كه موضوع بحث امروز است از خداوند درخواست غنا و تمكن مالی دارد. در جمله دوم از توسعه رزق سخن می گوید و شاید تمنای غنا را برای رفاه اهل بیت خویش خواسته است . در جمله سوم عرض می كند:

و لا تفتنی بالنظر

بارالها! با توجه و التفات به اموالی كه در دست ثروتمندان است مرا مورد آزمایش و امتحان قرار مده .

دعای سوم امام (ع) ناظر به غنای نفس و بی اعتنایی به دارایی و اموال سرمایه داران و مال اندوزان دنیاست و این همان چیزی است كه خداوند در قرآن شریف به پیمبر گرامی فرموده و او را مخاطب ساخته است :

و لا تمدن عینیك الی مامتعنا به ازواجا منهم زهره الحیوه الدنیا لنفتنهم فیه و رزق ربك خیر و ابقی (182)

ای رسول معظم ! چشمان خود را به اموال و زینتهای دنیوی كه به اصناف كفار اعطا نموده ام مگشای كه این ثروت و سرمایه را به منظور آزمایش و امتحانشان داده ام . و رزق و روزی پروردگارت كه برای اهل ایمان مقرر گردیده بمراتب بهتر و عالی تر است و همواره باقی و برقرار خواهد بود.

در ذیل این آیه حدیثی از رسول اكرم است كه فرموده :

من اتبع بصره بما فی ایدی الناس طال همه ولم یشق غیظه (183)

كسی كه چشم خود را برای نگاه كردن به اموال و ثروت دگران بگشاید اندوهش طولانی خواهد بود و غیظ و غضبش هرگز شفا نمی یابد.

طبع بشر حریص و فزون طلب است ، هر قدر ثروت بیندوزد و مال گردآورد حرص و طمعش بیشتر می شود، همواره در باطن با خود به جنگ و ستیز است ، از نظر دارایی ، احساس كمبود می كند و سرانجام با ناكامی از دنیا می رود مگر آنكه خود را اصلاح كند و عنان حرص را به دست عقل واقع بین و مآل اندیش بسپارد و خویشتن را از سركشی و طغیان آن برهاند.

شكی رجل الی ابیعبد الله علیه السلام انه یطلب فیصیب ولا یقنع و تنازعه نفسه الی ما هوا كثر منه و قال علمنی شیئا انتفع به . فقال ابوعبدالله (ع): ان كان مایكفیك یغنیك فادنی مافیها یغنیك و ان كان ما یكفیك لا یغنیك فكل ما فیها لایغنیك (184)

مردی به شكایت نزد امام صادق (ع) آمد، عرض كرد: من از پی مال می روم و آن را به دست می آورم اما از درآمد خویش قانع نمی شوم و همواره با نفس خود در جنگم و از آن بیشتر می خواهد، عرض كرد به من چیزی بیاموزید كه از آن منتفع شوم ، یعنی درمانم نمایید. حضرت فرمود: اگر آن مقدار درآمد كه امر ترا كفایت می كند بی نیازت می سازد چیز جزئی از مال ترا غنی می نماید و اگر درآمدی برای تو كافی است و بی نیازت نمی كند تمام آنچه در دنیاست بی نیازت نخواهد نمود.

در واقع ، امام (ع) می خواهد بفرمایید: اگر مایلی از جنگ درونی خلاص شوی و از شر حرص رهایی یابی هدف خود را از كسب مال ، اداره زندگی شرافتمندانه قرار ده ، در این صورت ، مال قلیلی ترا غنی و بی نیاز می سازد و كفاف زندگیت را می نماید، اما اگر هدف در كسب مال ، ثروت اندوزی و سرمایه داری باشد تمام اموال جهان برای تو كافی نیست و هرگز از جنگ داخلی و سركشی حرص ، آزاد نخواهی شد. بنابراین علاج این حالت در اختیار خود انسان است و شخص حریص باید تمرین كند و عقل خود را به قضاوت بیاورد و بگوید: چرا من این قدر می دوم و برای چه تا این اندازه در گردآوری مال می كوشم و بدون اینكه نفعی ببرم باید آنها را بگذارم و بگذرم . وقتی توطین نفس نمود و خود را به عمل ناروا و غیرعاقلانه خویش متوجه ساخت می توان بر هوای نفس خود و حرص خویش غلبه كند و خود را از آن بلا و بدبختی برهاند، و این حالت ، در منطق اخبار و روایات ، غنای نفس است .

عن النبی صلی الله علیه و آله : لیس الغنی من كثره العرض ولكن الغنی من النفس (185)

رسول اكرم می فرمود: غنا و بی نیازی از كثرت اموال دنیوی نیست ، بلكه از بی نیازی نفس است و باید روح آدمی احساس بی نیازی كند و از دنیا آن را بخواهد كه محترمانه صرف زندگیش شود.

عن علی علیه السلام قال : الغنی الا كبر الیاس عما فی ایدی الناس (186)

علی (ع) فرموده است : غنای بزرگ و بی نیازی مهم ، ناامیدی و یاس از آن چیزهایی است كه در دست مردم است ، یعنی بی اعتنایی و عدم توجه به اموال ثروتمندان و هستی افراد متمكن ، كسی كه دارای این حالت نفسانی باشد او در واقع غنی بزرگ اجتماع است ، یعنی به اموال ثروتمندان بزرگ و سرمایه داران مهم اعتنا ندارد.

ابی بصیر می گوید از امام صادق (ع) شنیدم كه فرمود: عثمان به وسیله دو نفر از غلامان خود دویست دینار طلا برای ابوذر فرستاد و گفت : نزد او ببرد و سلام مرا به وی برسانید و بگویید: این دویست دینار است كه عثمان برای شما فرستاده كه نیاز خود را برطرف نمایی و حوایج خویشتن را تاءمین كنی .

قل ابوذر: هل اعطی احدا من المسلمین مثل ما اعطانی ؟ قالا لا. قال انما انا رجل من المسلمین یسعنی ما یسع المسلمین . قالا له : انه یقول هذا من صلب مالی و بالله الذی لا اله الا هو ما خالطها حرام و لا بعثت بها الیك الا من حلال . فقال : لا حاجه لی فیها و قد اصبحت یومی هذا و انا من اغنی الناس . فقالا له : عافاك الله و اصلحك ، مانری فی بیتك قلیلا ولا كثیرا مما یستمتع به . فقال : بلی تحت هذا الاكاف الذی ترون رغیفا شعیر قد اتی علیهما ایامه (187)

ابوذر گفت : آیا به هیچیك از مسلمانان چنین مبلغی را داده است ؟ گفتند: نه . ابوذر گفت : من یكی از مسلمانانم ، گشایشی كه برای من است باید برای همه مسلمین باشد. به ابوذر گفتند كه عثمان این مبلغ را از مال شخصی خود فرستاده و قسم یاد كرده است كه من آن را به حرام نیالوده ام و برای شما جز حلال نفرستاده ام . ابوذر گفت : من احتیاجی به این پول ندارم و امروز صبح نموده ام و از غنی ترین مردمم . غلامان گفتند: خداوند عافیت بخشد، ما كه در اطاق شما كم یا زیاد چیزی كه از آن بهره مند شوی نمی بینم .

گفت : زیرا این پالان ، سفره من است و در آن دو قرضه نان جوین دارم ، به این پول محتاج نیستم و به خدا قسم هرگز آن را نمی گیرم .

امام جواد (ع) هم در موضوع غنای نفس و بی نیازی روح ، چنین فرموده است :

الغنی قله تمنیك و الرضا بما یكفیك والفقر شره النفس و شده القنوط(188)

می فرماید: غنا عبارت از كمی تمنیات درونی و راضی بودن به همان عبارت چیزی است كه زندگی انسان را كفایت كند. فقر نفسانی عبارت از حدت و شدت نومیدی از لیاقت خود و یاس از اموالی است كه در دست مردم است .

در عصر جاهلیت ، ثروتمندی و تمكن مالی دارای ارزش انسانی بود و مردم تصور می كردند كه افراد مالدار، گروه برتر و ممتاز اجتماع اند و عقیده داشتند كه امور مهم مردم ، خواه جنبه معنوی داشته باشد و خواه جنبه مادی ، باید به این گروه سپرد شود و آنان عهده دار گردند و تا آنجا به این پندار باطل معتقد بودند كه وقتی وحی الهی بر رسول گرامی نازل شد و آن حضرت به رسالت مبعوث گردید لب به اعتراض گشودند.

و قالوا لولا نزل هذا القران علی رجل من القریتین عظیم (189)

گفتند: اگر خداوند اراده فرموده است كه پیمبری از جانب خود بین مردم بفرستد چرا این ماءموریت مهم را به ولید بن مغیره ، مالدار نامی مكه محول نفرموده یا، آنكه چرا عروه بن مسعود ثقفی ثروتمند مشهور طائف را برای این كار ماءموریت نداد و این امر مهم را به عهده شخصی سپرد كه در كودكی یتیم بوده و در بزرگسالی تهیدست و بی بضاعت است . اینان چنان در اشتباه بودند كه گمان می كردند معیار صلاحیت رهبری و نمایندگی باری تعالی بین مردم ، تمكن مالی و سرمایه داری آن كسی است كه خداوند، او را به رسالت انتخاب می نماید، و این خود نمونه روشنی است از اینكه چقدر در آن مردم ، سرمایه داری و ثروت مهم بوده و تا چه اندازه تمكن در نظر آنان جلوه داشته و معیار احراز شخصیت و مقام بوده است . گردآوری مال ، برای مردم ، عصر جاهلیت ، آنقدر ارزشمند و گرانبها بود كه تا دم مرگ از پی آن بودند و برای آن تلاش می نمودند.

قرآن شریف در این باره فرموده است :

الها كم التكاثر، حتی زرتم المقابر(190)

فزون طلبی و تكثیر ثروت در نظر شما آنقدر اهمیت دارد و شما را از خدا و سجایای انسانی غافل نموده كه تا زمان فرارسیدن مرگ و دیدن قبر، از پی آن تلاش و كوشش می نمایند و در گردآوری آن همت می گمارید. ثروتمندان ، بر اثر غرور مال ، مردم تهیدست را به باد مسخره می گرفتند و حتی در زمان قیام رسول اكرم مؤ منین را استهزا می نمودند و به آنان طعنه می زدند و این عمل ناروا را بر اثر داشتن ثروت ، انجام می دادند. قرآن شریف درباره این گروه فرموده است :

ویل لكل همزه لمزه ، الذی جمع مالا وعدده (191)

وای بر آن مردم عیب جو و غیبت كننده كه با همز و لمز و با طعن و مسخره نسبت به مردم تعدی می نمودند و برای اینكه ثروتمندند دچار غرور شده و گمان می كنند كه ثروت موجب حیات ابدی آنان می گردد و اینان را برای همیشه نگه می دارد. اسلام افكار مردم را در مورد ثروت دگرگون ساخت و به آنان فهماند كه مال برای گذران زندگی و رفع نیازمندی است نه مایه افتخار و مباهات و ضمنا خاطرنشان ساخت كه خداوند مردم را به وسیله مال امتحان می كند، مراقب باشید كه تمكن مالی حجاب نفستان نشود و شما را از یاد خداوند و انجام وظایف دینی باز ندارد كه نه تنها مالداری ، امتحان خداوند است بلكه مال دگران را با دیده تمنی نگریستن نیز امتحان است و مردان الهی خود را از آن بركنار می دارند. امام سجاد (ع) در جمله سوم دعا، كه مورد بحث امروز است به پیشگاه الهی عرض می كند:

و لا تفتنی بالنظر

پروردگارا! مرا با نگاه كردن به اموال دگران و چشم دوختن به ثروت آنان مورد آزمایش و امتحان قرار مده .